نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 آذر 1394برچسب:, توسط faezeh |
اينايي كه شكست عشقي ميخورن اين متنا رو از كجا ميارن دل آدمو كباب ميكنه !؟
من هرچي به خودم فشار ميارم فقط اين شعره يادم مياد
.
.
.
.
"باز منو كاشتي رفتي 
تنها گذاشتي رفتي 
دروغ نگم به جز من
يكي ديگه داشتي رفتي" 
تازه بعدشم انقدر قر ميدم ك يادم ميره شكست عشقي خوردم
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 آذر 1394برچسب:, توسط faezeh |

گاهـی آدَم مـیمانـَد بِین بودَن یا نَبودنــــ ...!




به رَفتَنــــ که فـــِکـر مـی کُنــی ،




اِتـفـاقـی مـی اُفتَد کـه مُنصَـرف می شَوی …




مـیـخـواهـی بـِـمانی ،




رَفتاری می بـینــی کـه اِنـــگار بــــایــــــد بـِــرَوی!




این بِلاتَکلیفی خودَش کُلـی جَهنــــَــــم اَسـتــــ ... !!!
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 آذر 1394برچسب:, توسط faezeh |
مورد داشتیم پسره ماشین مدل بالاش و فروخته....
 
 
 
،
 
دوست دخترش گفته؟؟ میشه شماره پسری که ماشین تو خریده بهم بدی؟
 
 
آخه من به اون ماشین عادت کردم..؟ツ⇧
 
 
 
 
 
سرود ملی لطفن... 
 
               
 
جغرافی ۵۰سال اینده 
 
یکجا نشینها چه اقوامی بودند و کجا سکونت داشتند؟
 
 
 
 
 
اقوام وابسته به اینترنت بودند که در کنار مودمها و پریزهای متصل به شارژر اقامت داشتند    
 
               
 
مورد داشتیم دختره به دوست پسرش گفته : دارم یخ میزنم عشقم . . .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دوست پسرش گفته : ناموسن یه کم تحمل کن الان کاپشنتو بهت پس میدم
  
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 آذر 1394برچسب:, توسط faezeh |
کوروش آسوده نخواب...
اینجا عقده ها به نامت خالی میکنند...
ملیّتشان دارد خفه شان میکند...
ولایت پذیری به کتشان نمیرود...
پشت تو قایم میشوند... انگار آنان فقط وطن دوستند...
اَنگ عرب پرستی به ما میزنند....
نمیدانم عمرشان قد نمیدهد یا خودشان را به خواب زدند...
فراموش کردند، شهدا را که برای وجب به وجب این خاک، خون دادند... با رمز یا علی(ع) و یا زهرا(س) !
 
چه وطن پرستی هستند اینها... .
.


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 آذر 1394برچسب:, توسط faezeh |
 
 
پاییز تجلی عشـــــق خداست روی زمین
 
از ازل بوده و تا ابد نیز خواهد ماند
 
خدا پایـــــــیز را آفرید تا نشان دهد
 
در راه عشـــــــق هر اتفاق ساده ای معجزه میکند
 
حتی افتادن برگــــــــی از درخت
 
ولی افسوس انسان هیچــــــــــگاه این معجزه را ندید
 
و آن را زیر پا لـــــــه کرد..!!
 
برگ از درخـــــــــــت میافتد
 
بی آنکه من و تو بدانیم شاید در همـــــــــــین حوالی
 
جایی میان همین فاصله رها شــــــــدن  و افتادن
 
دلی لرزیده است..!
 
برگ زیر پای عابرانی که  گویا خســــــــــته اند از این همه رها شدن و افتادن،میشکند
 
بی آنکه من و تو بدانیم شاید در پس این همه بی خیـــــــالی
 
نگاهی به نگاهی گره خورده است
 
و
 
چیزی به نام مهـــــــــــر زاده شده است..
 
و این است معجزه عــــــــــــشق....!
 

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.